نیمکت تنهایی من، تو و او
نیمکت تنهایی من، تو و او

نیمکت تنهایی من، تو و او

الشَّیَاطِینَ مَغْلُولَةٌ

به نام حضرت دوست

     عرض سلام و ادب و احترام


***
فرازی از خطبه شعبانیه پیامبر اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم) :
أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّ أَبْوَابَ الْجِنَانِ فِى هَذَا الشَّهْرِ مُفَتَّحَةٌ فَاسْأَلُوا رَبَّکُمْ أَنْ لَا یُغَلِّقَهَا عَنْکُمْ وَ أَبْوَابَ النِّیرَانِ مُغَلَّقَةٌ فَاسْأَلُوا رَبَّکُمْ أَنْ لَا یُفَتِّحَهَا عَلَیْکُمْ وَالشَّیَاطِینَ مَغْلُولَةٌ فَاسْأَلُوا رَبَّکُمْ أَنْ لَا یُسَلِّطَهَا عَلَیْکُمْ.

اى مردم! درهاى بهشت در این ماه گشوده است، از پروردگار خود بخواهید
 که آنها را بر روى شما نبندد.
و درهاى جهنم در این ماه بسته است، از خدا بخواهید که آنها را بر روى شما نگشاید.
شیاطین در این ماه در غل و زنجیرند. از خدا بخواهید که آنها را بر شما مسلط نگرداند.
وسائل ‏الشیعة ج : 10 ص : 314
***

     نمیدونم که بگم ای کاش پست قبلیم رو نمیگذاشتم یا بگم ... راستش دیشب بعد از سه دهه زندگی تازه متوجه شدم که از کوچک ترین مرتبه پست قبل هم بوئی نبردم؛ حالا چطور به خودم جرأت نوشتن چنین مطلبی رو دادم، ندانم!

     اصل موضوع این پست از جمله ای که همگی بارها و بارها در این ماه شنیدیم، آب میخوره و چون به برکت پست قبل در این چند روز بسط پیدا کرده، قصد کردم که بنویسمش. اون جمله اینه : «شیاطین در این ماه در غل و زنجیرند..» این مطلب برگرفته از خطبه شعبانیه پیامبر اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم) است که در بالا بهش اشاره کردم. این نکته حتما ذهن شما رو هم تا بحال به خودش مشغول کرده که چرا با وجود محدود شدن شیاطین در این ماه، ما باز هم دست از گناهان مون بر نمیداریم؟!.. چند شب پیش به طور اتفاقی چند دقیقه ای از یک برنامه تلویزیونی رو دیدم و سخنرانش جمله ای با این مضمون گفت: «شیطان بستر آفرین است و این خود ما هستیم که به گناه رقبت نشون میدیم و مرتکب میشیم..» و باز این سوال در ذهنم جرقه خود که خوب در این ماه که دیگه بستری وجود نداره، پس چرا من هنوز برنگشتم و اصلاحی در امورم اتفاق نیفتاده (؟!) در واقع دیگه وسوسه ای وجود نداره اما نفس من به کج روی عادت کرده.. هر چه گشتم مجرم دیگه ای بجز «نفس» پیدا نکردم و از خودم پرسیدم: این چه نفسی است که بدون وجود شیطان هم خودش مسیر گمراهی رو با اشتیاق طی میکنه و چرا این نفس به سادگی در حال تاخت و تازه و هیچ کسی جلوش رو نمیگیره.. این شد که مجبور شدم کمی روی مراتب نفس متمرکز و ناخواسته وارد دنیای عظیمی از آیات و روایات و تفاسیر مفسران و محققان و عرفا و فلاسفه بشم . آنچه ما بیشتر از "نفس" یا به عبارتی "روح" شنیدیم بیشتر در سه بعد اماره، لوامه و مطمئنه محدود میشه؛ در حالی که نفس آدم شامل مراتب دیگری نیز هست که من تا به امروز هیچ اطلاعی ازشون نداشتم. با خودم گفتم همینه دیگه (!) وقتی خداوند بهت ابزار میده و تو کوچکترین شناختی ازش نداری، نهایتاً به جایی میرسی که علیه خودت بکار میبندیش و ازش استفاده عکس میکنی؛ یعنی بجای صعود در مسیر سقوط گام برمیداری..

     به طور خلاصه، اون چه من از حکمت متعالیه (مکتب فلسفی ملاصدرا) دستگیرم شد این بود که از دیدگاه ایشون، عالم خلق داره سه مرتبه است : 1- عالم عقول (مقصود عالم جبروت است - مجرّد و منزّه از مادّه و خواص مادّه - فرشتگان ساکنان این عالمند - اوّلین مرتبه ی وجود در این عالم را عقل اوّل می نامند و آخرین مرتبه ی این عالم را عقل فعّال گویند که واسطه ی پیدایش عالم دیگری است به نام عالم مثال - عقل اوّل، مخلوق اوّل است و عقل فعّال مرتبه ای از عرش است.) 2- عالم مثال (عالم برزخ یا عالم ملکوت - مجرّد از مادّه از بعد زمان و مکان لیکن دارای خواص مادّه - اشباح از جمله موجودات این عالمند) 3- عالم طبیعت (عالم ماده - محدود در زمان و مکان) تنها نکته که لازمه بهش اشاره کنم اینه که رابطه ی بین این عوالم سه گانه،‌ رابطه ی طولی است نه عرضی؛ یعنی عالم عقول، باطن و علّت عالم مثال و عالم مثال باطن و علّت عالم طبیعت است؛ یعنی همون طور که صور ذهنی معلول ذهن و قوّه خیال انسان هستند و ذهن نیز از تجلّیّات و ظهورات روح است؛ عالم طبیعت و موجودات آن نیز معلول عالم مثالند؛ کما اینکه عالم مثال نیز فیض وجود را از عالم عقل میگیره. در نتیجه ما انسان ها در دنیا که دنی ترین مرتبه عالم خلقت یا همون مرتبه سوم که اون رو عالم طبیعت (عالم ماده) می نامند، زندگی می کنیم و عالی ترین افق نگاه مون در بعد مادی به همین سطح سوم محدود میشه، مگر اینکه کمی بیشتر با روح مون عجین بشیم .

     تمام این نکات رو گفتم تا بتونم ازتون این سوال رو بپرسم که به نظر شما در این هندسه عظیم هستی، روح انسان در چه جایگاهی قرار دارد؟! ما قرار شد که روح رو بشناسیم دیگه، پس چه کسی بهتر از خالقش میتونه به این سوال جواب بده؛ خداوند متعال این چنین پاسخ می فرمایند : «وَ یَسْئَلُونَکَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّی : از تو درباره ی روح می پرسند ، بگو آن روح موجودی از امر پروردگار من است.»(الإسراء:85) پس در حقیقت روح، موجودی از «عالم امر» بوده و موجود واحدی است و تکثّر آن ناشی از تعلّق گرفتن به بدن هاست. حالا سوال پیش میاد که «عالم امر» چیست؟ فلاسفه اسلامی معتقدند که عالم امر همان عالم عقول است (عالی ترین مرتبه عالم خلقت) و پس از کلی تجزیه و تحلیل به این نتیجه میرسند که روح به صورت کلی با عقل اوّل که همون اولین مخلوق هستی است، مطابقت دارد. همچنین عرفا معتقدند که عالم امر بالاترین عالم از حیث درجه است و شامل حقیقت اسماء و صفات الهی میشه و اون رو «عالم لاهوت» می نامند. نهایتا این طور میشه نتیجه گرفت که روح یک حقیقت یگانه و اوّلین ظهور خداست؛ لذا خداوند متعال آن را مستقیماً به خود استناد داد : «فَإِذا سَوَّیْتُهُ وَ نَفَخْتُ فیهِ مِنْ رُوحی‏ فَقَعُوا لَهُ ساجِدینَ : هنگامى که کار آن را به پایان رساندم، و در او از روح خود دمیدم، همگى براى او سجده کنید»(الحجر:29) در نتیجه روح حقیقتی یگانه است از عالم لاهوت که فراتر از عالم ملائکه است و به حکم آیه ی شریفه : «وَ إِنْ مِنْ شَیْ‏ءٍ إِلاَّ عِنْدَنا خَزائِنُهُ وَ ما نُنَزِّلُهُ إِلاَّ بِقَدَرٍ مَعْلُومٍ / و هیچ چیز نیست مگر آنکه خزانه‏ هاى آن پیش ماست و ما آن را نازل نمی کنیم مگر به اندازه ی معلوم و معیّن.»(الحجر:21) روح ابتدا به عالم مثال و بعد به عالم طبیعت تنزّل یافته و سپس به سبب تعلّق به مواد، تکثّر یافته (تکثّر از باب تعلّق نه از باب تعدّد) و به صورت ارواح یا نفوس ظهور پیدا کرده است. حالا سوال پیش میاد که اصلا چه دلیلی داشت که این روح به کالبدهای مختلف تعلّق پیدا کنه (؟!) جواب اینه که روح به عنوان عامل حیات بخش عالم ماده است و لذا بر نفوس سه گانه یعنی نفوس نباتی، حیوانی و انسانی با درجات مختلف تنزل و تعلق پیدا میکند تا موتور عالم روشن بشه و به حرکت در بیاد.. پس وقتی ما وجود انسان رو به دو بُعد جسمانی و روحانی تقسیم میکنیم، بُعد روحانی انسان در واقع مرتبه ایست از تعلق روح اعظم که به اذن حق تعالی، در وجود ما به عنوان اشرف مخلوقات، تجلی پیدا کرده است. وقتی خوندم که جنین تا عمر 100 روزه همچون نباتات فقط در حال رشد و تغذیه است و تا 120 روز همچون حیوانات و پس از 120 روز که همان 4 ماهگی است روح خداوند در آن دمیده می‌شود و ویژگی‌های انسانی به او داده می‌شود، مبهوت این سیر تکاملی موندم که چطور تخمک زن و نطفه مرد در محیط رحم در هم ادغام میشن و مادّه ای در عالم طبیعت بوجود میاد که قابلیّت تعلّق نفس را پیدا میکند و در اینجاست که نفس از عالم مثالی وارد عالم طبیعت میشه و بلافاصله به آن تعلّق می گیرد؛ سپس با چه دقتی تمام مراتب تکامل رو طی میکنن و از نازل ترین درجه نفس که زندگی نباتی است خودش رو به درجه حیوانی و پس از اون انسانی میرسونه (!) جالبه که بدونید، ظهور این مقدار از سلطنت روح در انسان، طبیعی و خارج از اختیار خود انسان است و شامل حال همه اعم از مومن و کافر میشه. امّا مراتب بالاتر نفس را باید با اختیار کسب نمود. انسان اولین گام خودش رو برای ترقی از نفس حیوانی به نفس انسانی با این سوال برخواهد داشت که .. من کیستم ؟ انسان چیست ؟ آیا عالم مبدأی دارد؟ سرانجام عالم چه می شود؟ و ...

     کفّار در حدّ نفس حیوانی متوقّف می شوند ولی برای مومنان راه صعود به سوی حقیقت روح همچنان باز است. حالا کم کم داریم میرسیم به اصل مطلب؛ نفس یا همون روح در تمام مراتب خودش دارای درجاتی است. از جمله مراتب روح، بُعد روحانی انسان است . روح انسان در قرآن کریم به چهار درجه تقسیم میشه : 1- نفس اماره 2- نفس لوامه 3- نفس ملهمه 4- نفس مطمئنه

1- نفس اماره
     نفس اماره آن حالتى است در انسان که انسان را دنبال تمایلات حیوانى و گاهاً بسوی کارهای زشتی که مرضی خدا نیست، هدایت میکنه . در آیه ۵۳ از سوره یوسف به این نفس اشاره شده ‌است : «ان النفس لامارة بالسوء الا ما رحم ربى» (نفس به بدی دستور میدهد، مگر اینکه خدایم رحم کند.)

2- نفس لوامه
     این نفسی است که صاحب خود را هنگام ارتکاب خطا و حرام و منکرات و تمام چیزهایی که رضای خداوند جل جلاله  در آن نیست، ملامت می کند. پس مرتبه ی نفس لوامه از نفس اماره بالاتر است؛ نفس لوامه بعد از شروع عمل تزکیه و تهذیب نفس به دست می آید و چون این نفس دارای فضیلت و ارزش در نزد خداست خداوند در آیه ۲ سوره قیامت بدان سوگند یاد کرده است: «لا اقسم بیوم القیامة / و لااقسم بالنفس اللوامة» (سوگند به روز قیامت / و سوگند به نفس لوامه)

3- نفس ملهمه
     نفس ملهمه نفسی است که سالک بعد از ملامت بسیار نفس اماره و مجاهدت سخت و طولانی، در خود احساس نیروی تشخیص حق از باطل می کند. خداوند به این مرتبه از مراتب نفس در آیه ۷ و ۸ سوره شمس اشاره فرموده است : «وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا / فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا» (سوگند به نفس انسان و خداوندی که آن را موزون آفرید، و به او تمیز خوشبختی و بدبختیش را الهام فرمود) در واقع، این نفس موجب نوعی پیوند میان انسان و عالم غیب است و از عالم غیب به آن الهام می‌شود.

4- نفس مطمئنه

     بالاترین مرحله نفس مرحله اى است که نفس انسانى بواسطه ارتباطش با خداوند، داراى اطمینان و آرامش کامل مى شود و هیچگونه تزلزلى در آن راه ندارد. در آیه ۲۷ سوره فجر، به این نفس اشاره شده‌ است: «یا ایتها النفس المطمئنة / ارجعى الى ربک راضیة مرضیة» (تو اى روح آرام ‏یافته / به سوى پروردگارت بازگرد در حالى که هم تو از او خشنودى و هم او از تو خشنود است) و این درجه ایست که تنها در انبیاء و اوصیاء الهی یافت می شود. چنان که که پیامبر اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم) می فرمایند : «خَلَقَنِیَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى وَ أَهْلَ بَیْتِی مِنْ نُورٍ وَاحِد ... : خداوند تبارک و تعاری مرا و اهل بیتم را یک نور آفریده است.»(إرشاد القلوب إلى الصواب،ج‏2 ،ص415) همچنین می فرمایند : «خُلِقْتُ أَنَا وَ عَلِیٌّ مِنْ نُورٍ وَاحِد : من و علی از یک نور آفریده شده ایم.» (أمالی الصدوق ،ص 236 ،المجلس الحادی و الأربعون‏)


     خاطرتون هست که در پست "بلا .. ابتلا .. جهل" در مورد فرقان صحبت کردیم و گفتیم که فرقان در قرآن به دو شکل مورد استفاده قرار گرفته: فرقان بیرونی (همگانی) و فرقان درونی (خصوصی) و اینکه فرقان بیرونی همان قرآن کریم و معجزه پیامبر خاتم (صلى الله علیه و آله و سلم) است که در دسترس همه قرار دارد. همچنین درخصوص فرقان درونی گفتیم که همان راه تشخیص حق از باطل است. حالا من تازه امروز متوجه شدم که فرقان درونی در حقیقت همین نفس ملهمه است و دلیل اینکه خداوند متعال می فرمایند : «اِنْ تَتَّقُوا اللّهَ یجْعَلْ لَکُمْ فُرْقٰاناً» "اى کسانى که ایمان آورده‏ اید اگر از خدا پروا دارید براى شما [نیروى] تشخیص [حق از باطل] قرار میدهد" (انفال 29) اینه که در اثر تقوا، نفس لوامه میتونه بر نفس اماره چیرگی پیدا کنه و کم کم خودش رو به سطح ملهمه برسونه. همون طور که در پست "«قدر» رمضان چقدر است ؟!" به این نکته اشاره شد، میشه این طور نتیجه گرفت که بزرگ ترین خصلت ماه مبارک رمضان این است که جمع بین این دو فرقان در شب با عظمت «قدر» بوجود میاد؛ چون طبق آیه «إِنَّا أَنْزَلْناهُ فی‏ لَیْلَةِ الْقَدْرِ» "ما آن [قرآن] را در شب قدر نازل کردیم" (سوره قدر/ آیه 1) فرقان همگانی که قرآن است نازل شده و همین طور طبق آیه «تَنَزَّلُ الْمَلائِکَةُ وَ الرُّوحُ فیها بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ کُلِّ أَمْرٍ» "فرشتگان و «روح» در آن شب به اذن پروردگارشان برای (تقدیر) هر کاری نازل می شوند." (سوره قدر / آیه 4) عالی ترین درجه از درجات فرقان درونی که همان روح اعظم است جهت تقدیر امور نازل می شود. حالا بیایین سری بزنیم به خطبه شعبانیه که در ابتدا بهش ا�

ثلاث خصال

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.